فهرست مطالب:
فهرست مطالب :
تصویر مدل PESTLE، جایی که PESTLE در وسط قرار دارد که توسط نقاط مختلف مورد علاقه احاطه شده است.
تجزیه و تحلیل PESTLE به کسب و کارها کمک می کند تا عوامل خارجی را که می توانند بر موفقیت و رشد آنها تأثیر بگذارند، درک کنند. در نتیجه، برنامهریزی استراتژیک مرتبط با زمانبندی عرضه محصول، انجام حرکات تجاری بزرگ و غیره را تشویق میکند.
این عوامل محیط یک کسب و کار را روایت می کنند و شامل شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی، فناوری، حقوقی و محیطی آن می شود.
فرانسیس جی. آگیلار، استاد مدرسه بازرگانی هاروارد، اغلب به عنوان خالق این مدل بازاریابی شناخته می شود و در کتاب خود با عنوان اسکن محیط کسب و کار در مورد آن صحبت کرده است.
با این حال، آگیلار آن را به عنوان مدل ETPS منتشر کرد که عوامل محیطی گسترده ای را پوشش می داد: اقتصادی، فنی، سیاسی و اجتماعی.
با این حال، مخفف و مدل در طول زمان تغییر کرد. از ETPS به STEP (فرایند ارزیابی روند استراتژیک) به STEPE (اجتماعی، فنی، اقتصادی، سیاسی و زیست محیطی) رفت تا اینکه در نهایت به PESTLE تبدیل شد.
مدل Ansoff که از نام خالق روسی-آمریکایی خود، ایگور آنسوف، نامگذاری شده است، یک قالب شبکه ای است که به بازاریابان و مدیران کمک می کند تا بهترین راه را برای رشد در بازار رقابتی تعیین کنند.
برای این منظور، چهار استراتژی رشد را در یک شبکه ترسیم می کند:
نفوذ در بازار
شامل رشد در بازاری است که در آن محصولات/خدمات یک کسب و کار از قبل با استفاده از استراتژی هایی مانند افزایش تبلیغات و کاهش قیمت وجود دارند.
توسعه بازار
زمانی است که یک کسب و کار از محصولات/خدمات فعلی خود برای ورود به یک بازار جدید، یعنی مارکتینگ در بازارهای خارجی استفاده می کند.
استراتژی توسعه محصول
زمانی است که یک کسب و کار، محصولات/خدمات جدیدی را برای بازار موجود ایجاد می کند.
تنوع
شامل ورود یک کسب و کار به یک بازار جدید با یک پیشنهاد جدید است. متنوعسازی مخاطرهآمیزترین راهبرد در بین چهار استراتژی است.
از آنجایی که ماتریس Ansoff به کسبوکارها کمک میکند فرصتهای توسعه و رشد درآمد را ارزیابی کنند، نام آن شبکه توسعه محصول/بازار نیز خوانده میشود.
چارچوب 5 نیروی مایکل پورتر ابزاری موثر برای کمک به کسبوکارها در تحلیل چشمانداز رقابتی خود با استفاده از پنج عنصر کلیدی است که شدت بازار را تعیین میکند. 5 عنصر اینها هستند:
تلاش رقابتی – شامل تعداد رقبای مستقیم و غیرمستقیم یک کسب و کار است
تهدیدات محصولات جایگزین – محصولاتی دیگر، معقول تر، یا با استفاده آسان تر که بازار هدف می تواند از آن استفاده کند
قدرت چانه زنی خریداران – اینکه مشتریان چقدر می توانند بر سر قیمت گذاری مذاکره کنند (کسب و کارهای مبتنی بر خدمات احتمال بیشتری دارد که مشتریانی با قدرت چانه زنی بالاتر داشته باشند)
تهدید تازه واردان – با توجه به آسانی ورود مشاغل جدید به بازار تعیین می شود.
قدرت چانه زنی تامین کنندگان – معیاری از تامین کنندگان موجود که به شما کمک می کند به جای درآمد، روی هزینه های خود تمرکز کنید.
تجزیه و تحلیل SWOT که زاییده افکار آلبرت اس. هامفری است، یکی دیگر از مدل های بازاریابی مبتنی بر شبکه است. برای تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف داخلی یک کسب و کار و فرصت ها و تهدیدهای خارجی آن استفاده می شود.
مدل SWOT به کسب و کارها کمک می کند تا عملیات خود را با تجزیه و تحلیل ساده و در عین حال موثر خود برنامه ریزی کنند.
تجزیه و تحلیل SWOT به لطف مفید بودن آن در کمک به درک میزان احتمال برنده شدن چیزی، معمولاً برای طوفان فکری و ارزیابی استراتژی ها و کمپین های بازاریابی استفاده می شود.
سیستم برنامه ریزی SOSTAC در دهه 1990 و بر اساس شش جنبه بازاریابی PR اسمیت توسعه یافت:
موقعیت یا جایی که یک تجارت در حال حاضر در آن قرار دارد
اهداف یا جایی که یک کسب و کار می خواهد باشد
استراتژی یا اینکه چگونه یک کسب و کار می خواهد به آنجا برسد
تاکتیک ها یا راه هایی که یک کسب و کار به آنجا می رسد
اقدام یا اقداماتی که باید انجام داد تا یک کسب و کار به جایی که میخواهد برسد
کنترل یا ارزیابی پس از اجرای استراتژی، پاسخ دادن به اینکه چگونه یک کسب و کار به آنجا رسیده است
با توجه به اینکه چگونه چارچوب SOSTAC به ایجاد برنامه های تاکتیکی کمک می کند، نه تنها برای برنامه ریزی تجاری بلکه در زندگی شخصی نیز استفاده می شود. در بازاریابی، متخصصان بازاریابی فردی نیز میتوانند از آن استفاده کنند – به عنوان مثال، بازاریابان ایمیلی و رسانههای اجتماعی.
مدل McKinsey 7S یک ابزار سازمانی تجاری است که توسط مشاوران تجاری رابرت اچ واترمن، جونیور و تام پیترز توسعه یافته است.
این به ارزیابی پایداری و شانس موفقیت آینده شرکت بر اساس قدرت ساختار داخلی آن کمک می کند.
این ساختار داخلی، به نوبه خود، توسط هفت عنصر زیر از یک شرکت تعیین می شود که بر اساس سهولت مدیریت به عناصر سخت و نرم تقسیم می شوند:
1. ساختار
2. استراتژی
3. سیستم ها
4. مهارت ها
5. سبک
6. کارکنان
7. ارزش های مشترک
یکی دیگر از مدلهای ضروری در این فهرست از مدلهای بازاریابی، مدل «Ps of Marketing» یا آمیخته بازاریابی است که در اصل توسط E. Jerome McCarthy ایجاد شده است. مک کارتی «4 Ps of Marketing»، محصول، قیمت، مکان و تبلیغات اصلی را ایجاد کرد.
بعداً، بومز و بیتنر مدل اصلی را تغییر دادند تا 3 P از جنبه خدمات یک تجارت، مشارکتکنندگان، شواهد فیزیکی و فرآیندها را اضافه کنند.
در ادامه، اینها دوباره به روز شدند تا ترکیب فعلی 7 P را به شما ارائه دهند:
این مدل بازاریابی 7 P به کسب و کارها کمک می کند تا مسائلی را که بر بازاریابی محصولات و خدمات آنها تأثیر می گذارد، شناسایی کنند. از آنجایی که 7 P ها نسبتاً سریع تغییر می کنند، بهتر است مرتباً آنها را مرور کنید تا مطمئن شوید که بهترین نتایج ممکن را به دست می آورید.
فیلیپ کاتلر، استاد دانشگاه نورث وسترن، چارچوب STP را برای کمک به کسب و کارها در شناسایی بازار هدف خود ابداع کرد.
بر اساس سه مرحله کلیدی است:
تقسیم بندی – بخش هایی از مشتریان را مشخص کنید که متناسب با محصول شما هستند
هدف گذاری – سازماندهی و اولویت بندی بخش های هدف
موقعیت یابی – محصول خود را برای هر بخش هدف خاص بازاریابی کنید.
این مدل به شما کمک میکند تا بررسی کنید که محصولات/خدمات شما چقدر با بازار هدف مطابقت دارند و چقدر ارزش آنها را به بخشهای خاص مشتری منتقل میکنید.
نقشه موقعیت یابی برند، نحوه درک (در مورد نظر و احساس) مشتریان هدف شما را به تصویر می کشد.
نه تنها نقشه ادراکی به برندسازی کمک می کند، بلکه به بازاریابان کمک می کند تا دیدگاه مشتریان را نسبت به یک محصول تعیین کنند. در نتیجه، این مدل معمولاً به عنوان نقشه موقعیتیابی محصول نیز شناخته میشود.
اهمیت آن در این واقعیت نهفته است که به مخاطبان هدف شما توضیح می دهد که چرا پیشنهاد شما بهترین انتخاب برای آنها است و چه چیزی شما را متمایز می کند. اگر به خوبی انجام شود، موقعیتیابی برند به کسبوکارها کمک میکند تا قیمتگذاری خود را توجیه کنند.
پیشنهاد فروش منحصر به فرد (USP) که به عنوان پیشنهاد ارزش منحصر به فرد (UVP) نیز شناخته می شود، یک بیانیه مختصر است که نقطه فروش محصول/خدمت شما را توضیح می دهد.
راسر ریوز، پیشگام تبلیغات تلویزیونی، این اصطلاح را ابداع کرد، که توضیح می دهد که چرا مشتریان باید محصول/خدمات شما را بخرند و در عین حال تشخیص می دهند که شما چگونه از رقبا بهتر هستید.
مدل AIDA یک مدل سلسله مراتبی از اثرات است که توسط تاجر آمریکایی، Elias St. Elmo Lewis ایجاد شده است تا مراحلی را که مشتری در طول فرآیند خرید طی می کند، توضیح دهد.
مدل به موارد زیر تقسیم می شود:
آگاهی یا یادگیری در مورد محصول، از طریق تبلیغات یا بازاریابی ارگانیک
علاقه، یا یک مشتری بالقوه برای یادگیری و تعامل با یک محصول یا خدمات
میل یا ارتباطی که یک مشتری بالقوه با محصول شما شروع می کند به طوری که آنها شروع به احساس”نیاز” به آن محصول می کنند
اقدام یا زمانی که مشتری مستقیماً از شما خرید می کند یا شروع به تعامل با تجارت شما می کند (مثلاً با استفاده از مدل فریمیوم)
نویسنده، کارآفرین و اقتصاددان رفتاری، نیر ایال مدل هوک را برای کمک به کسبوکارها در ساخت محصولات عادتساز ایجاد کرد.
در قلب این مدل، طراحی قابلیت استفاده است که تعیین میکند طراحی محصول چگونه رفتار خاص را در چهار مرحله تشویق میکند:
مدل RACE زاییده فکر دکتر Dave Chaffey، یکی از بنیانگذاران Smart Insights، یک نشریه مشاوره بازاریابی دیجیتال است. این چارچوبی برای برنامه ریزی استراتژیک فعالیت های بازاریابی مانند ایجاد طرح های روابط عمومی است.
چهار گام برداشته شده به عنوان بخشی از چارچوب، یعنی Reach، Act، Convert و Engage، با هدف کمک به کسبوکارها در تعامل با مشتریان در مراحل مختلف سفرشان است.
چارچوب AARRR شامل مجموعهای از معیارهای رفتاری است که کسبوکارهای محصول محور باید برای بهبود بازاریابی و مدیریت محصول ردیابی کنند.
این نام اختصاری توسط دیو مک کلور، سرمایهگذار دره سیلیکون، که 500 استارتآپ را بهسرعت و پایدار تأسیس کرد، ایجاد شد.
معیارها عبارتند از:
کسب (یا آگاهی) برای تعیین اینکه مردم چگونه استارتاپ را کشف می کنند
فعال سازی برای ارزیابی اینکه آیا افراد گام هایی را که شرکت از آنها انتظار دارد بر می دارند یا خیر
حفظ در صورتی که کاربران به طور مداوم با محصول درگیر هستند، برای بررسی حفظ شود
ارجاع به اندازه گیری اینکه آیا کاربران راضی در مورد محصول صحبت می کنند
درآمد برای درک اینکه آیا کاربران مایل به پرداخت برای محصول پولی هستند یا خیر
قیف بازاریابی به صورت بصری نشان می دهد که مشتریان بالقوه چگونه در سفر مشتری خود با کسب و کار شما حرکت می کنند.
سه مرحله کلیدی در قیف عبارتند از:
بالای قیف برای کمک به مشتریان احتمالی در شناسایی مشکل خود.
وسط قیف برای بازاریابی مشتریان بالقوه آگاه از مشکل در مورد محصول/خدمت شما.
پایین قیف برای تشویق مشتریان نزدیک به خرید در مورد پیشنهاد شما.
از مدل قیف بازاریابی برای برنامه ریزی استراتژی های خود برای جذب، تعامل و تبدیل مشتریان بالقوه با استفاده از مواد بازاریابی مختلف استفاده کنید.
چارچوب BANT که توسط IBM در دهه 1950 برای شناسایی فرصتها ایجاد شد، روشی برای کمک به کسبوکارها برای واجد شرایط بودن سرنخها (افراد علاقهمند به کار با کسب و کار شما) است.
شناخت سرنخ های واجد شرایط به نوبه خود به شما کمک می کند تا سرنخ های مناسب را اولویت بندی کنید. در اینجا نحوه کمک این چارچوب به ارزیابی سرنخ آمده است:
بودجه: آیا کسب و کار بودجه لازم برای همکاری با شما/خرید از شما را دارد؟
قدرت: آیا شخصی که با او صحبت می کنید، صلاحیت تصمیم گیری خرید یا حداقل تأثیرگذاری بر آن تصمیم را دارد؟
نیاز داشتن : چه مشکلات تجاری را می توانید کاهش دهید؟
زمان سنجی: کسب و کار آینده نگر چه زمانی به دنبال خرید است؟
ماتریس BCG چارچوبی است که توسط گروه مشاوره بوستون برای ارزیابی موقعیت استراتژیک مجموعه برند تجاری و پتانسیل آن ایجاد شده است. سبد کسب و کار را بر اساس جذابیت صنعت (نرخ رشد آن صنعت) و موقعیت رقابتی (سهم نسبی بازار) به چهار دسته طبقه بندی می کند. این دو بعد سودآوری احتمالی پرتفوی تجاری را از نظر وجه نقد مورد نیاز برای حمایت از آن واحد و وجه نقد تولید شده توسط آن نشان می دهد. هدف کلی تجزیه و تحلیل کمک به درک این است که شرکت باید در کدام برندها سرمایه گذاری کند و کدام یک باید واگذار شود.
این یک چارچوب مدیریت پورتفولیو است که به کسبوکارها کمک میکند تا تصمیم بگیرند کدام یک از مشاغل یا محصولات مختلف خود را در اولویت قرار دهند.
با تشویق آنها به بررسی عوامل مختلف مانند رشد صنعت و سهم نسبی بازار برای ارزیابی پتانسیل رشد کسب و کار/محصول به کسب و کارها کمک می کند.
چهار بعد وجود دارد که برندهای شرکت ها در آنها طبقه بندی می شوند:
سگ ها در مقایسه با رقبا سهم بازار پایینی دارند و در بازاری با رشد آهسته فعالیت می کنند. به طور کلی، آنها ارزش سرمایه گذاری ندارند زیرا بازده نقدی کم یا منفی ایجاد می کنند. اما این همیشه حقیقت نیست. برخی از سگ ها ممکن است برای مدت طولانی سودآور باشند، ممکن است برای برندهای دیگر یا SBU ها (واحدهای تجاری استراتژیک) هم افزایی ایجاد کنند یا به عنوان یک دفاع ساده برای مقابله با حرکات رقبا عمل کنند. بنابراین، همیشه مهم است که تجزیه و تحلیل عمیق تری از هر نام تجاری یا SBU انجام دهیم تا مطمئن شویم که ارزش سرمایه گذاری در آنها را ندارند یا باید واگذار شوند.
انتخاب های استراتژیک: تعدیل، واگذاری، انحلال
گاوهای نقدی سودآورترین برندها هستند و باید برای تامین هرچه بیشتر پول نقد “دوشیده شوند”. پول نقدی که از “گاوها” به دست می آید باید در ستاره ها سرمایه گذاری شود تا از رشد بیشتر آنها حمایت شود. طبق ماتریس رشد-سهم، شرکتها نباید برای القای رشد روی گاوهای نقدی سرمایهگذاری کنند، بلکه فقط باید از آنها حمایت کنند تا بتوانند سهم بازار فعلی خود را حفظ کنند. باز هم، این همیشه واقعیت ندارد. گاوهای نقدی معمولاً شرکتهای بزرگ یا SBU هستند که قادر به ابداع محصولات یا فرآیندهای جدید هستند که ممکن است به ستارههای جدیدی تبدیل شوند. اگر از گاوهای نقدی حمایت نمی شد، آنها قادر به چنین نوآوری هایی نبودند.
انتخاب های استراتژیک: توسعه محصول، تنوع، واگذاری، تعدیل
ستاره ها در صنایع با رشد بالا فعالیت می کنند و سهم بازار بالایی را حفظ می کنند. ستاره ها هم مولد پول نقد هستند و هم استفاده کننده پول نقد. آنها واحدهای اولیه ای هستند که شرکت باید پول خود را در آنها سرمایه گذاری کند، زیرا انتظار می رود ستاره ها به گاوهای نقدی تبدیل شوند و جریان های نقدی مثبت ایجاد کنند. با این حال، همه ستاره ها تبدیل به جریان نقدی نمی شوند. این امر به ویژه در صنایعی که به سرعت در حال تغییر هستند، صادق است، جایی که محصولات نوآورانه جدید می توانند به زودی با پیشرفت های تکنولوژیکی جدید رقابت کنند، بنابراین یک ستاره به جای تبدیل شدن به یک گاو پول نقد، تبدیل به یک سگ می شود.
انتخاب های استراتژیک: ادغام عمودی، ادغام افقی، نفوذ در بازار، توسعه بازار، توسعه محصول
علامت سوال مارک هایی هستند که نیاز به بررسی دقیق تری دارند. آنها سهم بازار پایینی در بازارهای در حال رشد سریع دارند که مقدار زیادی پول نقد مصرف می کنند و متحمل ضرر می شوند. این پتانسیل برای به دست آوردن سهم بازار و تبدیل شدن به یک ستاره است که بعداً تبدیل به گاو نقدی می شود. علامت سوال ها همیشه موفق نمی شوند و حتی پس از سرمایه گذاری های زیاد برای به دست آوردن سهم بازار تلاش می کنند و در نهایت سگ می شوند. بنابراین، برای تصمیم گیری در مورد اینکه آیا ارزش سرمایه گذاری در آنها را دارند یا خیر، نیاز به بررسی دقیق دارند.
انتخاب های استراتژیک: نفوذ در بازار، توسعه بازار، توسعه محصول، واگذاری
تئوری چرخه عمر محصول مجموعه ای از استراتژی ها است که در طول چرخه عمر محصول استفاده می شود (از زمانی که به مخاطبان خود معرفی می شود تا زمانی که از قفسه ها حذف می شود / بازنشسته می شود).
این چرخه حیات به پنج مرحله اصلی تقسیم می شود: مقدمه، رشد، بلوغ، افول و گسترش.
با کمک به مدیریت استراتژی ها در طول چرخه عمر محصول، این چارچوب به شما امکان می دهد تصمیمات آگاهانه بگیرید و ROI و سودآوری را در طول چرخه عمر افزایش دهید. همچنین به شما کمک می کند وفاداری مشتری/کاربر، شهرت تجاری و جذابیت محصول را حفظ و بهبود بخشید.
این مدل یک مدل منحنی زنگی است که توضیح میدهد که دستههای مختلف مردم چگونه به ایدهها و محصولات جدید واکنش نشان میدهند و آنها را اتخاذ میکنند.
این به کسبوکارها کمک میکند بفهمند چگونه میتوانند ایده/محصول را از مبتکران به پذیرندگان اولیه، به اکثریت اولیه، اکثریت دیررس و عقبماندهها گسترش دهند. دانستن اینکه چه کسی محصول شما را پذیرفته است به شما کمک می کند تا برای انگیزه های آنها برنامه ریزی کنید.
در نهایت، آبراهام مزلو این مدل بازاریابی را برای توضیح پنج مجموعه از نیازهای انسانی که باید به ترتیب خاصی برآورده شوند، ایجاد کرد.
این نیازها عبارتند از:
این تئوری مهم است زیرا به کسب و کارها کمک می کند تا انگیزه مشتریان را برای ایجاد بازاریابی عاطفی مرتبط که با مخاطبان هدف آنها صحبت می کند، کشف کنند.
دایره طلایی که توسط سایمون سینک ابداع شد، یک تئوری توسعه کسب و کار است که بر انتقال “چرا” به مصرف کنندگان متمرکز است. همانطور که سینک گفت: “مردم کاری را که شما انجام می دهید نمی خرند، آنها می خرند که چرا آن کار را انجام می دهید.”
نظریه او به سه دایره متحدالمرکز تقسیم می شود:
بر اساس علوم روان شناسی، پاسخ به این سوال “چرا در این تجارت هستید؟” به علاقه مندی می پردازد و مشتریان را به شیوه ای معنادارتر جذب می کند.
رست شرکت میشود. در واقع، ارزش گذاری واقعی بیشتر توسط بازار تعیین می شود. ارزش گذاری، در طی دور تأمین مالی بعدی، و در نهایت هنگامی که شرکت خریداری شد (خروج) یا عمومی شد (IPO) تأیید می شود. صاحبان مشاغل ترجیح می دهند فرصت های خروج را بررسی کنند و روی افزایش ارزش سهامداران کار کنند.
نمونه ای از چارچوب GOST که توسط پیتر گولویتزر ایجاد شده است
چارچوب GOST که توسط Peter Gollwitzer توسعه یافته است، جزئیات سطح بالا و سطح پایین را برای تبدیل اهداف به بینش عملی متمایز می کند. این چارچوب که برای برنامه ریزی استراتژیک حیاتی است، مسئولیت پذیری را ممکن می سازد و اقدامات هدفمند را هماهنگ می کند.
GOST به موارد زیر تقسیم می شود:
اهداف کلی: یک نتیجه گسترده و محدود
اهداف جزئی: توصیف خاصی از نتیجه مورد نظر
استراتژی: یک برنامه اقدام گسترده
تاکتیک ها: اقدامات کوچکتر و خاص که برای رسیدن به یک هدف انجام می شود
چارچوب ارزیابی یکپارچه (IEF) که توسط AMEC (انجمن بینالمللی برای اندازهگیری و ارزیابی ارتباطات) ایجاد شده است، صاحبان کسب و کارها را از طریق برنامهریزی، اجرای استراتژی و ارزیابی نتیجه راهنمایی میکند.
چارچوب به هفت بخش تقسیم می شود:
این هفت قسمت با هم، اصول اولیه بازاریابی را عملیاتی می کنند تا یک داستان اندازه گیری معنادار را بیان کنند.
مدل PESO که در سال 2014 طراحی شد، چهار نوع رسانه – پولی، کسب شده، اشتراکی و مالکیتی را در یک سیستم ارتباطی یکپارچه ادغام کرد. از تکنیک های مختلف بازاریابی برای بهینه سازی محتوا در هر حوزه استفاده می کند و حضور آنلاین قوی ایجاد می کند.
مدل به موارد زیر تقسیم می شود:
رسانه پولی Paid Media : هرگونه تلاش بازاریابی که شامل پرداخت پولی باشد
رسانه های به دست آمده Earned Media: تعامل ایجاد شده از طریق فعالیت های بدون دستمزد (بررسی محصول، منشن رسانه های اجتماعی، پوشش رسانه ای)
رسانه مشترک Shared Media : محتوای به اشتراک گذاشته شده در پلتفرم های شخص ثالث
رسانه مالکیتی Owned Media : محتوای تحت مالکیت و کنترل یک برند (به عنوان مثال، یک وب سایت یا وبلاگ).
اتخاذ یک مدل PESO، به عنوان بخشی از یک استراتژی یکپارچه، سرمایه گذاری محتوا را افزایش می دهد و دسترسی را بالا می برد.
مدل انتشار نوآوری نشان می دهد که چگونه خریداران در طول زمان یک محصول را انتخاب می کنند. به طور کلی مصرف کنندگان را می توان به پنج دسته تقسیم کرد:
نوآوران Innovators: گروه کوچکی از افراد برای کاوش فناوری ها و محصولات جدید مشتاق هستند
پذیرفته شدگان اولیه Early Adopters: رهبران نظریه پرداز که مایل به به اشتراک گذاشتن نظرات هستند
اکثریت اولیه Early Majority: افرادی که تحت تأثیر پذیرندگان اولیه قرار می گیرند و از آنها پیروی می کنند
اکثریت دیرهنگام Late Majority: شکاکان تمایلی به تغییر ندارند، اما اگر احساس شدید از دست دادن وجود داشته باشد، محصولی را انتخاب خواهند کرد.
عقب مانده ها Laggards: افرادی که تنها زمانی محصولات جدید را می پذیرند که هیچ جایگزینی وجود نداشته باشد
مدل DRIP – متمایز کردن، تقویت کردن، اطلاع رسانی و متقاعد کردن – یک استراتژی ارتباطی است که در آن یک “چکه” مداوم محتوا در طول زمان به مشتریان ارائه می شود. این مدل به حفظ ارتباط با مشتریان فعلی و آینده در حین اعلام محصولات و خدمات موجود کمک می کند.
مدل به موارد زیر تقسیم می شود:
اتخاذ بهترین استراتژی ها براساس بهترین مدلهای روز دنیا برای کسب وکار شما، تخصص تیم بازاریابی و فروش فورال است.
بازاریابی هر استراتژی یا اقدامی است که می تواند به یک شرکت کمک کند تا به اهداف خود برسد، فروش و سود خود را افزایش دهد و یا درک برند را بهبود بخشد.
در تیم بازاریابی و فروش فورال، ما در بازاریابی و تبلیغات زندگی می کنیم و نفس می کشیم. بازاریابی در DNA ما هست! ما در جذب کاربران به وب سایت های مشتری یا صفحات فرود از طریق تاکتیکهای بازاریابی متخصص هستیم. ما هر پروژه جدیدی را که به دست می آوریم تجزیه و تحلیل می کنیم. اگر ما آن را قابل اجرا بدانیم، می توانیم نتایج خاصی را مطابق با اهداف مشتری تضمین کنیم. این چیزی است که ما را به یک آژانس بازاریابی حرفه ای تبدیل می کند. مشتریان ما فقط زمانی پرداخت می کنند که نتایج حاصل شوند!
شرایط برگزاری دوره:
مدت زمان آموزش: ۱۴ ساعت
تاریخ شروع دوره: هفته آخر شهریور ماه
هزینه دوره: 1290000 تومان
هزینه با تخفیف: 900000 تومان
مکان برگزاری: اصفهان، خیابان ۲۲ بهمن، مجموعه اداری غدیر، سرای نوآوری دانشگاه آزاد اسلامی، آژانس دیجیتال مارکتینگ DMplus
برای اشتراک اطلاعات و تعاملات، گروه واتساپی دارد.
ادمین اینستاگرام؛ یک شغل پردرآمد و آسان
امروزه اینستاگرام به یک محل خوب برای کسب درآمد تبدیل شده است و کسانی که اطلاعات به روزی در زمینه تکنولوژی دارند، به راحتی میتوانند از این روش کسب درآمد از اینستاگرام، استفاده کنند. همانطور که میدانید، بیشتر کسب و کارهای اینستاگرامی یا پیجهای بلاگری به دنبال پیشرفت در اینستاگرام هستند ولی راه و روش آن را بلد نبوده و یا زمان کافی برای حضور در اینستاگرام ندارند. خب از آنجایی که مدیریت پیج اینستاگرامی یک کار تخصصی است، بنابراین اغلب کسب و کارها به دنبال یک متخصص در زمینه اینستاگرام هستند که عموما با اسم ادمین اینستاگرام شناخته میشود. امروزه بسیاری از افراد دوست دارند تا در این زمینه فعالیت کنند و به درآمد برسند؛ بنابراین این سوال برایشان پیش میآید که چگونه ادمین اینستاگرام شویم؟
_ با آموزش از یک متخصص باتجربه، به گونهای که هم تخصص را فراگیرید هم درگیر آزمون و خطاهای تجربی نشوید.
توجه داشته باشید که مسیر شما برای کسب درآمد از شغل ادمینی، از آموزش میگذرد.
ادمین اینستاگرام؛ یک شغل پردرآمد و آسان
امروزه اینستاگرام به یک محل خوب برای کسب درآمد تبدیل شده است و کسانی که اطلاعات به روزی در زمینه تکنولوژی دارند، به راحتی میتوانند از این روش کسب درآمد از اینستاگرام، استفاده کنند. همانطور که میدانید، بیشتر کسب و کارهای اینستاگرامی یا پیجهای بلاگری به دنبال پیشرفت در اینستاگرام هستند ولی راه و روش آن را بلد نبوده و یا زمان کافی برای حضور در اینستاگرام ندارند. خب از آنجایی که مدیریت پیج اینستاگرامی یک کار تخصصی است، بنابراین اغلب کسب و کارها به دنبال یک متخصص در زمینه اینستاگرام هستند که عموما با اسم ادمین اینستاگرام شناخته میشود. امروزه بسیاری از افراد دوست دارند تا در این زمینه فعالیت کنند و به درآمد برسند؛ بنابراین این سوال برایشان پیش میآید که چگونه ادمین اینستاگرام شویم؟
_ با آموزش از یک متخصص باتجربه، به گونهای که هم تخصص را فراگیرید هم درگیر آزمون و خطاهای تجربی نشوید.
توجه داشته باشید که مسیر شما برای کسب درآمد از شغل ادمینی، از آموزش میگذرد.
جهت مشاوره در خصوص بازاریابی و فروش ، فرم زیر را تکمیل فرمایید:
جهت دریافت مشاوره برای بازاریابی و فروش، لطفا فرم زیر را تکمیل فرمایید:
"(ضروری)" indicates required fields